ممالثةلغتنامه دهخداممالثة. [ م ُ ل َ ث َ ] (ع مص ) مداهنه کردن . نفاق نمودن . (از ناظم الاطباء). مداهنه کردن . (از اقرب الموارد). آشکار کردن خلاف ظاهر و مصانعت نمودن . || بهم بازی
ممالةلغتنامه دهخداممالة. [ م ُ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ممال . اماله شده ، چنانکه مدید و اعتمید مماله ٔ مداد و اعتماد است . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ممال و اماله شود.
مثالثةلغتنامه دهخدامثالثة. [ م ُ ل َ ث َ ] (ع مص ) چیزی به ثلث فرادادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مغالثةلغتنامه دهخدامغالثة. [ م ُ ل َ ث َ ] (ع مص ) رویاروی جنگ کردن و پیکارنمودن با دشمن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
ممالاةلغتنامه دهخداممالاة. [ م ُ ] (ع مص ) یارمندی نمودن بر کاری . (منتهی الارب ) (صراح ). مساعدت . (از اقرب الموارد). معاونت . (مصادر زوزنی ). یاری کردن .
مماثلةلغتنامه دهخدامماثلة. [ م ُ ث َ ل َ ] (ع مص ) مماثلت .مماثلة. مانند و مشابه گردیدن . (از ناظم الاطباء). مانند شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). با کسی یا چیزی مانیدن . (دهار).