مندوهلغتنامه دهخدامندوه . [ ] (هندی ، اِ) به هندی نوعی از دخن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
شیوه مندلغتنامه دهخداشیوه مند. [ شی وَ / وِ م َ ] (ص مرکب ) شیوه باز. (ناظم الاطباء). رجوع به شیوه باز شود.
آهومندلغتنامه دهخداآهومند. [ م َ ] (ص مرکب ) مریض . بیمار. || معیوب . ناقص . آهُمند.- مغزی آهومند ؛ دماغی مختل . مُخبط : ز پیری مغزت آهومند گشته ست ز گیتی روزگارت درگذشته ست . (وی
آهومندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دارای عیب و نقص؛ عیبدار؛ معیوب؛ آهوناک: ◻︎ ز پیری مغزت آهومند گشتهست / ز گیتی روزگارت درگذشتهست (فخرالدیناسعد: ۵۸).۲. بیمار.