مناشدةلغتنامه دهخدامناشدة. [ م ُ ش َ دَ ](ع مص ) سوگند بردادن . (المصادر زوزنی ). سوگند خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سوگند دادن کسی را به خدا. نِشاد. (ا
مناشبةلغتنامه دهخدامناشبة. [ م ُ ش َ ب َ ] (ع مص ) با کسی جنگ آشکار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). لازم شدن جنگ . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).
منادةلغتنامه دهخدامنادة. [ م ُ د دَ ] (ع مص ) مخالفت کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مناحدةلغتنامه دهخدامناحدة. [ م ُ ح َ دَ ] (ع مص ) با همدیگر عهد و پیمان بستن و گویند هم یناحدوننا، ای یتعهدوننا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
منافدةلغتنامه دهخدامنافدة. [ م ُ ف َ دَ ] (ع مص ) با هم نزد حاکم شدن و خصومت کردن با هم و کوشش و توان خود را درباختن در خصومت و پیکار، یعنی هر واحد نابود کردن حجت صاحب خود خواهد.
مناقدةلغتنامه دهخدامناقدة. [ م ُ ق َ دَ ] (ع مص ) با کسی به استقصا کاری کردن .(تاج المصادر بیهقی ). مناقشه نمودن در کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار