منوشلغتنامه دهخدامنوش . [ ] (اِخ ) وی در تاریخ سیستان پدر نوذر و پسر منوشرود معرفی شده است . رجوع به تاریخ سیستان و منوشرود شود.
منجشلغتنامه دهخدامنجش . [ م َ ج َ ] (اِخ ) نام شهری نزدیک بصره و آن را منجشان نیز گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به منجشانیه شود.
منجشلغتنامه دهخدامنجش . [ م ِ ج َ ] (ع ص ) غیبت کننده مردم را و ظاهرکننده ٔ عیبهای ایشان . || (اِ) دوالی است شبیه شراک که میان دو چرم درکرده بدوزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن
منجوشلغتنامه دهخدامنجوش . [ م َ ] (اِ) ماهچه ٔ علم ، ظاهراً مبدل منجوق است . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به منجوق شود.
منگوشلغتنامه دهخدامنگوش . [ م َ ] (اِ) حلقه ٔ گوش . (آنندراج ). گوشواره . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 351).
منؤوشةلغتنامه دهخدامنؤوشة. [ م َ ش َ ] (ع ص ) ناقة منؤوشةاللحم ؛ ماده شتر کم گوشت . (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
ماهیچهگویش کرمانشاهکلهری: mâsu:l̆ka گورانی: mâyča سنجابی: mâsu:l̆ka کولیایی: mâyča زنگنهای: mâsu:l̆ka جلالوندی: mâsu:l̆ka زولهای: mâsu:l̆ka کاکاوندی: mâsu:l̆ka هوزمانوندی: mâsu:
سامانة حرکت بین خطوطlane-keeping assist system, active lane-keeping assistواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با تشخیص خطوط جاده، سبب تداوم و حفظ حرکت خودرو در بین خطوط میشود اختـ . س. ح. خ. LKAS