متمصرةلغتنامه دهخدامتمصرة. [ م ُ ت َ م َص ْ ص ِ رَ ] (ع ص ) غره ٔ اسب جائی باریک و جایی گنده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). سپیدی پیشانی اسب که جایی باریک و در
متمصرلغتنامه دهخدامتمصر. [ م ُ ت َ م َص ْ ص ِ ] (ع ص ) آن که باقی شیر را دوشد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که می دوشد باقی شیر را.(ناظم الاطباء). || کسی ک
متمرکزفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ مَ کِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - در مرکز جای گیرنده . 2 - فراهم آمده و جمع شده در یک نظام . 3 - متوجه و معطوف ، دارای تمرکز.