خطیابیline hunting, LHواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که مشترک با استفاده از آن میتواند با گرفتن یک شماره و دستیابی به تعدادی واسط، ازطریق هر خطی که آزاد باشد ارتباط برقرار کند
ماویلغتنامه دهخداماوی . (اِخ ) دهی از دهستان بهمئی سردسیر است که در بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
ماویلغتنامه دهخداماوی . [ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به ماء. مائی . (از منتهی الارب ). نسبت است به ماء. مائی . ماهی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود.
ماویلغتنامه دهخداماوی . [ وی ی ] (ع اِ) ج ِ ماویَّه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به ماویة شود.
مأویلغتنامه دهخدامأوی . [ م َءْ وا ] (اِخ ) دهی از دهستان افشار است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 151 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
مأویلغتنامه دهخدامأوی . [ م َءْ وا / م َءْ وی ] (ع اِ) پناه جای و جایی که شب و روز باشش درآن کنند. (منتهی الارب ). پناه جای و جایی که شب و روز در آن زیست کنند. (ناظم الاطباء) (
مأیلغتنامه دهخدامأی . [ م َءْی ْ ] (ع مص ) مبالغه کردن در کاری و افزونی نمودن در آن و به غور نگریستن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مبالغه و تعمق کردن در کاری . (از اق
ماچگیلغتنامه دهخداماچگی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص ) حالت ماچه . مادگی . حالت ماده بودن . مقابل نری . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماچه شود.