ملفوفهلغتنامه دهخداملفوفه . [ م َ ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ) مأخوذ از تازی ، ملفوف و پیچیده شده و در جوف گذاشته و لفافه کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ملفوف شود.- ملفوفه ٔ فرمان
ملفلغتنامه دهخداملف . [ م ِ ل َف ف ] (ع اِ) چادر و قزاگند. (منتهی الارب ). چادر و جامه ای که بر خود پیچند در هنگام خواب و شمد. (ناظم الاطباء). لحافی که خود را بدان پیچند. (از ا
ملفجلغتنامه دهخداملفج . [ م ُ ف َ ] (ع ص ) مفلس . (مهذب الاسماء). مفلس بی چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملفلغتنامه دهخداملف . [ م ِ ] (ع اِ) به لغت مراکش ، پارچه . (ناظم الاطباء). به مغرب ، ماهوت . ج ، ملوف : برأسی شاشیة ملف حمراء. (از دزی ج 2 ص 613). و رجوع به ترجمه ٔ فرهنگ الب