ملقوطلغتنامه دهخداملقوط. [ م َ ] (ع ص ) از زمین برگرفته . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || بچه ٔ نوزاده ٔ بر زمین افکنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لقیط و از زمین
ملقوطةلغتنامه دهخداملقوطة. [ م َطَ ] (ع ص ) امراءة ملقوطة؛ زنی که از زمین برگرفته باشند آن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به ملقوط شود.
ملقطانلغتنامه دهخداملقطان . [ م َ ق َ ] (ع ص ) مرد گول . ملقطانة مؤنث آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملقطانة. گول و احمق و به مرد خطاب کرده می گویند: یا ملقطان و به زن یا ملقطان
ملقطلغتنامه دهخداملقط. [ م َ ق َ ] (ع اِ) معدن . (از ذیل اقرب الموارد). || موضع طلب . (از اقرب الموارد).
ملقطلغتنامه دهخداملقط. [ م ِ ق َ ] (ع اِ) آنچه بدان چیزی را برگیرند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان چیزی را بردارند مانند ملقط آهنگر و ملقط آتش . ج ، ملاقط.