ملازگردلغتنامه دهخداملازگرد. [ م َ گ ِ ] (اِخ ) ثغری است [ به ارمینیه ] بر روی رومیان و مردمانی جنگی و جایی با نعمت . (حدود العالم ). ملاذجرد. ملازگرد. نام شهری در ارمنستان که بنای
ملازجردلغتنامه دهخداملازجرد. [ م َ ج ِ ] (اِخ ) ملازگرد. ملاذجرد. ملاذگرد. منازجرد. ملاسگرد : سلطان از اخلاط به جانب ملازجرد آمد. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به ملازگرد شود.
ملازلغتنامه دهخداملاز. [ م َل ْ لا ] (ع اِ) گرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ملازلغتنامه دهخداملاز. [ م َ ] (اِ) ملاج . سَغّ. کام . ملازه . کُده . لهات . زبان کوچک . زبان کوچکه .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملازه شود. || مقدم سر از بالای پیشانی