ملوثلغتنامه دهخداملوث . [ م ِل ْ وَ ] (ع ص ) مرد شریف . (منتهی الارب ). مرد بزرگ قدر شریف . (ناظم الاطباء). سید شریف . مَلاث . ج ، ملاوث و ملاوثة. (اقرب الموارد).
ملوثلغتنامه دهخداملوث . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) آلوده . (غیاث ) (آنندراج ). آلوده شده . آلوده به پلیدی . (از ناظم الاطباء).- ملوث ساختن ؛ ملوث کردن : آنچه در آن موضوع ماند، به
لغو همۀ خدمات مکمل ثبتشدهcancel all registered supplementary servicesواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به مشترک امکان میدهد تمام خدمات مکمل ثبتشده را لغو کند