کمنگرانکنندهleast concern, LCواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای فراوان و شایع که با کمترین مخاطره مواجه است و بنابراین، در طبقهبندیهای بسیاردرخطر یا درخطر یا آسیبپذیر یا روبهتهدید اتحادیة جهانی حفاظت قرار نمیگی
استوارنامهletter of credence/ letter of credences, LC, credence, diplomatic credentials, credentials1 `واژههای مصوب فرهنگستانتأییدنامه یا سندی که عالیترین مقام دولت فرستنده به سفیر خود میدهد تا در آغاز مأموریت به عالیترین مقام کشور پذیرنده تسلیم کند
مزوردیکشنری عربی به فارسیداراي اعتبار مشکوک , ساختگي , جعلي , قلب , بدلي , بدل , الکي , نادرست , حرامزاده
مزجرةلغتنامه دهخدامزجرة. [ م َ ج َ رَ ] (ع اِ) مترس و شکلی که در کشت زار سازندبرای دفع جانوران زیانکار. (ناظم الاطباء). مترسک .
مزورگرلغتنامه دهخدامزورگر. [ م ُزَوْ وِ گ َ ] (ص مرکب ) (مرکب از مزور +گر) تزویرکننده . حیله کننده . تزویرگر. مزور. رجوع به مزوِّر شود.
مزورگریلغتنامه دهخدامزورگری . [ م ُ زَوْ وِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل مزورگر. مزوری . تزویر.- مزورگری کردن ؛ تزویر و ریا و مکر کردن . مزوری کردن . و رجوع به مزوری کردن شود : تو مزورگر