کمنگرانکنندهleast concern, LCواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای فراوان و شایع که با کمترین مخاطره مواجه است و بنابراین، در طبقهبندیهای بسیاردرخطر یا درخطر یا آسیبپذیر یا روبهتهدید اتحادیة جهانی حفاظت قرار نمیگی
استوارنامهletter of credence/ letter of credences, LC, credence, diplomatic credentials, credentials1 `واژههای مصوب فرهنگستانتأییدنامه یا سندی که عالیترین مقام دولت فرستنده به سفیر خود میدهد تا در آغاز مأموریت به عالیترین مقام کشور پذیرنده تسلیم کند
مزوقلغتنامه دهخدامزوق . [ م ُ زَوْ وَ ] (ع ص ) آراسته و درست و منقش از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). هر چیز آراسته و زینت کرده شده و منقش . (ناظم الاطبا
مزوقلغتنامه دهخدامزوق . [ م ُ زَوْ وِ ](ع ص ) آراینده و درست کننده ٔ سخن و کتاب . (منتهی الارب ). آراینده . (دهار). نگارنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نقاش . (دهار). || م
مزوق کردنلغتنامه دهخدامزوق کردن . [ م ُ زَوْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تزویق کردن . مزین کردن . رجوع به تزویق و مزین کردن شود.
مَزَّقْنَاهُمْفرهنگ واژگان قرآنآنان را متلاشي و تار ومار كرديم ("مَزَّقْنَاهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ " يعني آنان را به شدت و به طور كامل متلاشي و تار ومار كرديم)
مَزَّقَهُ (أو قَطَّعَهُ) إرْباً إرباًدیکشنری عربی به فارسیقطعه قطعه اش کرد , تکه تکه اش کرد , پاره پاره اش کرد , ذره ذره اش کرد
ناحیة تنظیم مکانهlocus control regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای فراحساس به نوکلئاز، بیرون از ناحیة ژن ساختاری، که وجود آن برای بیان یک مکانة ژنی خاص لازم است اختـ . ناتم LCR