mendedدیکشنری انگلیسی به فارسیاصلاح شده، تعمیر کردن، مرمت کردن، درست کردن، رفو کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن
آزادهدیکشنری فارسی به انگلیسیbroad, catholic, liberal, free, gentle, large-minded, latitudinarian, open, open-minded