مشاطگیلغتنامه دهخدامشاطگی . [ م َش ْ شا طَ /طِ ] (حامص ) صنعت و شغل مشاطه . || آرایش عروس . (ناظم الاطباء). آراستن . شانه زدن : چهره ٔ خورشید و آنگه زحمت مشاطگی مرکب جمشید و آنگه
مشاطلغتنامه دهخدامشاط. [ م ِ ] (ع اِ) امشاط. ج ِ مشط (مثلثة). شانه ها. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به مشط شود.
مشاطةلغتنامه دهخدامشاطة. [ م ِ طَ ] (ع اِمص ) صنعت شانه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شغل و صنعت شانه کردن . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ ماشطه (زن شانه کننده و آرایشگر). (از اقرب
مشاطةلغتنامه دهخدامشاطة. [ م َش ْ شا طَ ] (ع ص ) دختری که خوب شانه کند. ج ، مشّاطات . (از اقرب الموارد). ماشِطه . زنی که نیک شانه زند و آن را حرفه ٔ خود سازد. (از المنجد). و رجوع
مشاطةلغتنامه دهخدامشاطة. [ م ُ شاطْ طَ ] (ع مص ) (از «ش ط ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن . یقال : شاطّه اذا غالبه فی الشطط.(منتهی الارب ). غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محیطال