مشولغتنامه دهخدامشو. [ م ُ ] (اِ) غله ای است مانند عدس و قوت و منفعت آن نیز همچون قوت و منفعت عدس باشد، و آن بنقه نیز خوانند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). اسم فارس
مشولغتنامه دهخدامشو. [ م َش ْوْ / م َ ش ُوو ] (ع اِ)(از «م ش و») داروی مسهل . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر)(ناظم الاطباء). دوای مسهل . تقول : شربت مشواً و مشوّاً... و لاتقل شربت
لاگویش بختیاری1. طرف، سمت، جهت comi-lâ>:کدام طرف؟ ؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ اینطرف> ؛ 2. لاى، میان؛ 3. تعصب، جانبدارى lâ mon-e dâra>:جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش