logدیکشنری انگلیسی به فارسیوارد شوید، لگاریتم، کنده، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کن
مُخَلَّفُونَفرهنگ واژگان قرآنبرجاي ماندگان (کلمه مخلفون اسم مفعول از ماده خلف است که به معناي باقي گذاردن براي بعد از رفتن است )
مُخَلَّفِينَفرهنگ واژگان قرآنبرجاي ماندگان (کلمه مخلفون اسم مفعول از ماده خلف است که به معناي باقي گذاردن براي بعد از رفتن است )