مؤناتلغتنامه دهخدامؤنات . [ م َ ئو ] (ع اِ) ج ِ مؤنة. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مؤونة و مؤونات و مؤونت شود.
مؤوناتلغتنامه دهخدامؤونات . [ م َ ئو ] (ع اِ) ج ِ مؤونة. (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) (دهار). || سختیها. مشکلات . رنجها.دشواریها. (از یادداشت مؤلف ) : باز در عواقب کارهای عا
موزوناتلغتنامه دهخداموزونات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ موزون . سنجیدنیها چون نان و گوشت و روغن و امثال آن . (یادداشت مؤلف ).