مئمةلغتنامه دهخدامئمة. [ م ِ ءَم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث مِئَم ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مئم شود.
مَيْمَنَةِفرهنگ واژگان قرآنيُمن و سعادت و مبارکی ( کلمه ميمنة از ماده يمن است که مقابل شوم است و معنايي بر خلاف آن دارد پس اصحاب ميمنة اصحاب و دارندگان يمن و سعادتند ، و در مقابل آنان اصح
تئمةلغتنامه دهخداتئمة. [ ت ِءْ م َ ] (ع اِ) گوسپند شیر که از آن ِ زن باشد و او دوشیده باشد آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الشاة تکون للمراءة تحلبها. (اقرب الموارد).
قائمةدیکشنری عربی به فارسیدفتر ثبت دعاوي حقوقي , ثبت کردن , فهرست , صورت , جدول , سجاف , کنار , شيار , نرده , ميدان نبرد , تمايل , کجي , ميل , در فهرست وارد کردن , فهرست کردن , در ليست ث
غيمةدیکشنری عربی به فارسیابر , توده ابرومه , توده انبوه , تيره وگرفته , ابري شدن , سايه افکن شدن , حق العمل , اعلا ء , ارزش , قدر