مجنبلغتنامه دهخدامجنب . [ م ُ ج َن ْ ن ِ ] (ع ص )دوردارنده کسی را از کاری و چیزی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی یا چیزی که دور میشود و یا دور می دارد. (ناظم الاطباء). || اس
مجنبلغتنامه دهخدامجنب . [ م َ ن َ ] (ع مص ) کشیدن اسب را به پالهنگ . جَنَب . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مجنبلغتنامه دهخدامجنب . [ م ِ ن َ ] (اِخ ) کرانه ٔ زمین عجم که به زمین عرب پیوندد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آخرین جزئی که محدود می کند عربستان را و نیز سرحد عربستان با ممالک د
مجنبلغتنامه دهخدامجنب . [ م ِ ن َ ] (ع اِ) پرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دروازه مانندی باشد که بالای آن برآمده عسل از زنبورخانه چینند. (م
مجنبلغتنامه دهخدامجنب . [ م ِ ن َ / م ُ ن َ ] (ع اِ) چیزی بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار و فراوان . (ناظم الاطباء). بسیار از خیر و شر. (از اقرب الموارد).
مُّنبَثّاًفرهنگ واژگان قرآنپراكنده (کلمه منبث اسم مفعول از مصدر باب انفعال ، يعني انبثاث است ، و انبثاث به معناي متفرق شدن ، و متلاشي شدن چيزي است)
مجنبةلغتنامه دهخدامجنبة. [ م ُ ج َن ْ ن َ ب َ ] (ع اِ) هر اول لشکر. (منتهی الارب ). پیشرو لشکر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقدمه (در سپاه ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).