مجاذبةلغتنامه دهخدامجاذبة. [م ُ ذَ ب َ ] (ع مص ) با کسی نزاع کردن در کشیدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). منازعت کردن . جِذاب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منازعت کردن با هم در
مکاذبةلغتنامه دهخدامکاذبة. [ م ُ ذَ ب َ ] (ع مص ) همدیگر را دروغگو پنداشتن یا دروغ گفتن . کِذاب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به دیگری گفتن که دروغ می گویی . (از اقرب الم
مواد جاذب رادارradar absorbent materials, radar absorbing materialsواژههای مصوب فرهنگستانموادی در رنگ بدنۀ هواپیما که نشانکها/ سیگنالهای راداری دشمن را جذب میکند متـ . جاذب رادار