خطیابیline hunting, LHواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که مشترک با استفاده از آن میتواند با گرفتن یک شماره و دستیابی به تعدادی واسط، ازطریق هر خطی که آزاد باشد ارتباط برقرار کند
مجاجلغتنامه دهخدامجاج . [ م َ ] (ع ص ، اِ) درخت کج شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شاخه های بریده از درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خوشه
مجاجلغتنامه دهخدامجاج . [ م ُ ] (اِخ ) جایی است در مکه . (از معجم البلدان ). و رجوع به نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 170 شود.
مجاجلغتنامه دهخدامجاج . [ م ُ ](ع اِ) آب دهان که بیفکنند. (دهار) (از اقرب الموارد). خدوی انداخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مجاجة. (منتهی الارب ). || شیره ٔ
مَافرهنگ واژگان قرآننيست ، نه (مانند:مَا هَـٰذَا بَشَراً:این بشر نیست)- با همه ي (مانند :ضَاقَتْ عَلَيْکُمُ ﭐلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ :زمین با همه ی فراخیش بر آنان تنگ شد) - تا وقتي