مجیرلغتنامه دهخدامجیر. [ م ُ ] (اِخ ) (دعای ...) نام دعائی که در کتب ادعیه مضبوط است و آغاز میشود به سبحانک یااﷲ تعالیت ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجیرلغتنامه دهخدامجیر. [ م ُ ] (ع ص ) پناه دهنده و دستگیر. (آنندراج ) (غیاث ). زنهاردهنده و پناه دهنده و پناه دهنده از جور وزبردستی . (ناظم الاطباء). آنکه زنهار دهد. زنهاردار.فر
مجیرلغتنامه دهخدامجیر. [ م ُ ج َی ْ ی َ ] (ع ص ) حوض مجیر؛ حوض کوچک . || حوض دورتک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حوض عمیق . (از اقرب الموارد). || حوض گچ کار. (منته
مؤیرلغتنامه دهخدامؤیر. [ م ُ ءَی ْ ی ِ ] (ع ص ) کسی که مایل و شایق باشد معاشرت زنان را. (ناظم الاطباء).
موگیرلغتنامه دهخداموگیر. (نف مرکب ، اِ مرکب ) گیرنده ٔ مو. آنچه بدان موی از نوک قلم و غیره بگیرند و آن از اسباب میز تحریر است . (یادداشت مؤلف ).