مجذملغتنامه دهخدامجذم . [ م ُ ج َذْ ذَ ] (ع ص ) بریده دست و پا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گرفتار بیماری جذام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجذملغتنامه دهخدامجذم . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) برنده دست . (آنندراج ). دست برنده . (از منتهی الارب ). || تیز رونده . || اسب سخت دونده . || قصد کننده . || بازایستنده از چیزی . (آنندرا
مجذملغتنامه دهخدامجذم .[ م ِ ذَ ] (ع ص ) گرفتار به علت زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرفتار به بیماری زکام . (ناظم الاطباء).
مجذمینلغتنامه دهخدامجذمین . [ م ُ ج َذْ ذَ ] (اِخ ) شعب المجذمین در مکه است شرفهااﷲ تعالی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ذمائملغتنامه دهخداذمائم . [ ذَ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذمیمة : ملک را طرفی از ذمائم اخلاق او به قرائن معلوم شد. (گلستان ). به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاق به محامد مبد