نسبت برآر به پَسارlift/drag ratio, L/Dواژههای مصوب فرهنگستاننسبت برآر کل به پَسار کل که معیار اصلی بازده هواگَرد است متـ . بازده آئرودینامیکی aerodynamic efficiency
مجوقلغتنامه دهخدامجوق . [ م ُ ج َوْ وَ ] (ع ص ) آن که هر دو زنخ وی کج باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجوقلغتنامه دهخدامجوق . [ م ُ ج َوْ وِ ] (ع ص ) جمعکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که گرد می کند و جمع می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجویق شود. || کسی که بانگ برمی
مؤقلغتنامه دهخدامؤق . [ م ُءْق ْ ] (ع اِ) کنج چشم متصل به بینی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گوشه ٔ چشم از سوی بینی . ج ، آماق . (مهذب الاسماء). آن کنار چشم که م
مؤقلغتنامه دهخدامؤق . [ م ُءْق ْ ] (ع مص ) مؤوق . گول گردیدن . (ناظم الاطباء). موق . رجوع به مؤوق و موق شود. || مردن و هلاک گردیدن . (ناظم الاطباء). موق . (آنندراج ).
مؤوقلغتنامه دهخدامؤوق . [ م ُ ءَوْ وِ ] (ع ص ) کسی که در طعام خود تأخیرنماید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || کم کننده ٔ طعام . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مؤوقلغتنامه دهخدامؤوق . [م ُ ئو ] (ع مص ) گول گردیدن . (منتهی الارب ، ماده ٔ م وق ). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). و رجوع به مواقة و موق شود. || بمردن و هلا
شورگویش کرمانشاهکلهری: su:l̆/ šu:r گورانی: su:l̆ سنجابی: su:l̆/ šu:r کولیایی: su:l̆/ šu:r زنگنهای: su:l̆/ šu:r جلالوندی: su:l̆/ šu:r زولهای: su:l̆/ šu:r کاکاوندی: su:l̆/ šu:r
شناسۀ باندrunway designatorواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از شمارهجهت و حروف L و R و C که علاوه بر جهت باند، چپ یا راست یا وسط بودن باند را هم مشخص میکند
شبکۀ شخصی بیسیم کمسرعتlow-rate wireless personal area networkواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکۀ شخصی بیسیم که پیچیدگی آن کم است و برای کاربردهای بیسیمی کوتاهبرد کمهزینه و کمتوان بهینهسازی شده است اختـ . شیبیک LR-WPAN