قطار سبک کنارروside running LRTواژههای مصوب فرهنگستانقطار سبک شهری که خطوط آن با کمترین اختلاف ارتفاع از سطح خیابان در بخش کناری خیابان قرار میگیرد
قطار سبک میانروmedian running LRTواژههای مصوب فرهنگستانقطار سبک شهری که خطوط آن با کمترین اختلاف ارتفاع از سطح خیابان در بخش میانی خیابان قرار میگیرد
قطار سبک شهریlight rail transit, LRTواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قطار برقی، دارای یک یا چند واگن، که در شهر یا حومه برای حمل مسافر در سطح خیابان یا حریم خاص به کار میرود متـ . قطار سبک
موقفدیکشنری عربی به فارسیگرايش , حالت , هيلت , طرز برخورد , روش و رفتار , ماندگاه , توقفگاه بي سقف (براي توقف وساءط نقليه) , ايستادن , تحمل کردن , موضع , دکه , بساط
موقففرهنگ مترادف و متضاد۱. ایستگاه، توقفگاه ۲. جایگاه، محل، مسکن، مقام، مکان، موضع ۳. محل وقوف، محل توقف حاجیان در عرفات
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جای ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). توقفگاه . جای درنگ . ایستادنگاه . مقام . (یادداشت مؤلف ). محل . جای .
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ ق ِ ] (اِخ ) از نامهای حضرت رسول اکرم (ص ) بدان جهت که مردم را در حضور خدای تعالی جل شأنه استاده می دارد. (ناظم الاطباء).
موقفلغتنامه دهخداموقف . [ م ُ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) آن که سبب می شود ایستادن و درنگ کردن کسی را در جایی . || بازدارنده و ممانعت کننده . (ناظم الاطباء).
موقف الارواحلغتنامه دهخداموقف الارواح . [ م َ ق ِ فُل ْ اَرْ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) ممسک الارواح . اسطوخودوس . نام گیاهی است که مصرف دارویی دارد. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به
موقف الشمسلغتنامه دهخداموقف الشمس . [ م َ ق ِ فُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) ایستادنگاه خورشید. || (اِخ ) جایی که آفتاب ایستاد تا حضرت علی و یاران نماز کردند و شرح واقعه که از معجزات ایشان
موقفانلغتنامه دهخداموقفان . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو رگ پنهان در استخوان گرداگرد دبر که چون متشنج شوند انسان قادر بر ایستادن نیست و هرگاه آن راقطع کنند می میرد. (از
موقفیلغتنامه دهخداموقفی . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابوحریز موقفی مصری . از محدثان بود و از محمدبن کعب قرظی روایت داشت و عبداﷲبن وهب و سعیدبن کثیربن عفیر که خود منکر حدیث بود از او روای