مِندُوگویش گنابادی در گویش گنابادی به ترکیب کاه و خاک و ساختن گِل از این دو گویند که برای پوشش بام های قدیمی بکار میرود و کاربردی شبیه ایزودگام دارد.معمولا هر یک سال یا هر چند سال
مجنددیکشنری عربی به فارسیسرباز وظيفه , مشمول نظام کردن , تازه سرباز , کارمند تازه , نو اموز استخدام کردن , نيروي تازه گرفتن , حال امدن
مجندلغتنامه دهخدامجند. [ م ُ ج َن ْ ن ِ ] (ع ص ) گردکننده ٔ لشکر. (آنندراج ). کسی که لشکر گرد می آورد. (از ناظم الاطباء).
مجندلغتنامه دهخدامجند.[ م ُ ج َن ْ ن َ ] (ع ص ) لشکر گردکرده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سپاه گردکرده و عرضه داده . (ناظم الاطباء). گردکرده . (لشکر، سپاه )