موهمهلغتنامه دهخداموهمه . [ هَِ م َ ] (ع ص ) موهمة: کلمات موهمه ؛ سخنان به وهم افکننده . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موهم و وهم و موهمة شود.
همهوملغتنامه دهخداهمهوم . [ هَُ ] (ع اِ) شیر بیشه . || (ص ) باصدا. || نی هنگامی که باد آن را بجنباند. (اقرب الموارد).
همهومةلغتنامه دهخداهمهومة. [ هَُ م َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ از شتران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به همهامة شود.