مواعیدلغتنامه دهخدامواعید. [ م َ ] (ع اِ) وعده ها و موعودها و وعده داده شده ها و چیزهای وعده کرده شده . (ناظم الاطباء). ج ِ میعاد است که به معنی وعده کردن باشد. (غیاث ) (آنندراج )
ججملغتنامه دهخداججم . [ ج ُ ج ُ ] (ع اِ) گیوه . و آن پای افزاری است که زیر آن از لته و بالای آن ریسمان باشد. معرب چمچم . (منتهی الارب ).
ججمولغتنامه دهخداججمو. [ ج َ ] (اِخ ) نام موضع معروفی است در هند که بین دو نهر جون و کنک قرار دارد. رجوع به تحقیق ماللهند ص 97 شود.