موثوقفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمورد اعتماد؛ مورد اطمینان قرارگرفته؛ کسی که به او اطمینان و اعتماد شده.
موثوقلغتنامه دهخداموثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه ی
مِثْقَالَفرهنگ واژگان قرآنهر وسيلهاي که با آن وزنها را ميسنجند - هم وزن با ("مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ " هم وزن دانه ي خردلي )
مُثْقَلَةٌفرهنگ واژگان قرآنسنگین بار (اسم مفعول از مصدر اِثقال (باب افعال )به معناي تحميل ثقل و سنگینی )
مُّثْقَلُونَفرهنگ واژگان قرآنسنگین باران (جمع اسم مفعول از مصدر اِثقال (باب افعال )به معناي تحميل ثقل و سنگینی ، و کنايه است از مشقت ومعناي عبارت "أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْراً فَهُم مِّن مَّغْ
مَوْثِقَهُمْفرهنگ واژگان قرآنپیمان استوارشان(موثق :چيزي که مورد وثوق و اعتماد قرار گيرد.موثقا من الله امري است که هم مورد اعتماد باشد و هم مرتبط و وابسته به خدايتعالي ، و آوردن وثيقه الهي و
غولگویش کرمانشاهکلهری: xu:l̆/ eřnabu:t گورانی: xu:l̆/ eřnabu:t سنجابی: xu:l̆/ eřnabu:t کولیایی: xu:l̆/ eřnabu:t زنگنهای: xu:l̆/ eřnabu:t جلالوندی: xu:l̆/ eřnabu:t زولهای: xu:
آب دهانگویش کرمانشاهکلهری: leyar گورانی: lar سنجابی: ler کولیایی: ler زنگنهای: lerg جلالوندی: lerg زولهای: le:r کاکاوندی: le:r هوزمانوندی: le:r