lapseدیکشنری انگلیسی به فارسیسپری شدن، مرور، لغزش، گذشت زمان، خطا، انقضاء، زوال، استفاده از مرور زمان، انحراف موقت، ترک اولی، الحاد، خطا به خواندن، مشمول مرور زمان شدن، از مد افتادن
موشحلغتنامه دهخداموشح . [ م ُ وَش ْ ش َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توشیح . وشاح به گردن افکنده . زینت داده شده و آراسته شده . (ناظم الاطباء). زیور داده شده و آراسته . (از غیاث ) (از
موشحلغتنامه دهخداموشح . [ م ُ وَش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توشیح . زاجل . زجال . وشاح . کاری . سرای . حراره گوی . تصنیف ساز. ترانه سرا. (یادداشت مؤلف ).
موشحفرهنگ انتشارات معین(مُ وَ شَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حمایل به گردن افکنده . 2 - زینت داده شده ، آراسته .
موشحفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) شعری که در اول هر مصراع یا بیت آن حرفی آورده باشند که از مجموع آنها اسم کسی یا چیزی یا جملهای تشکیل شود.۲. [قدیمی] حمایلدرگردنافکنده؛ زیوردادهش
موشحةلغتنامه دهخداموشحة. [ م ُ وَش ْ ش َ ح َ ] (ع ص ) شاة موشحة؛ گوسپندی که بر هر دو پهلوی آن ، خط سپید باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
موشحاتلغتنامه دهخداموشحات . [ م ُ وَش ْ ش َ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح بدیعی ) ج ِ موشحة. (یادداشت مؤلف ). || اشعار موشح . (ناظم الاطباء). رجوع به موشح شود.