موءلغتنامه دهخداموء. (ع مص ) بانگ کردن گربه . مواء. (ناظم الاطباء). بانگ کردن گربه . (تاج المصادر بیهقی ).
موءلغتنامه دهخداموء. [ م َ ] (ع مص ) بانگ کردن گربه . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). مواء. (منتهی الارب ).
مؤوءلغتنامه دهخدامؤوء. [ م َ ئو ] (ع ص ) گربه ٔ بابانگ . (منتهی الارب ، ماده ٔم وء). گربه ٔ بانگ کننده . (ناظم الاطباء). || پوست دباغت شده با بار درخت آء. ادیم مؤوء؛ پوست دباغ
کم ءلغتنامه دهخداکم ء. [ ک َم ْءْ ] (ع اِ) سماروغ . ج ، اَکمُؤ، کماءة با تا جمع است بر غیر قیاس . و یا کماة اسم جمع است یا آن برای واحد است . (منتهی الارب ). سماروغ . ج ، اکمؤ
موجوءلغتنامه دهخداموجوء. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از «وج ء». با دست و یابا کارد زده شده . (ناظم الاطباء). || تکه ٔخصی کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تکه ای که رگهای خایه های
موءالسةلغتنامه دهخداموءالسة. [ م ُ آ ل َ س َ ] (ع مص ) خیانت کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). با کسی خیانت کردن . (دهار). گویند: هو لایدالس و لایوءالس ؛ او نه فریب م