نرجللغتنامه دهخدانرجل . [ ن َ رَ ج ُ ] (اِ) نوعی از جامه ٔ ابریشمی باشد که در حبشه بافند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
نرجل شراصرلغتنامه دهخدانرجل شراصر. [ ن ِ ج ِ ش َ رِ اَ ص ِ ] (اِخ ) (به معنی امیر آتش ) اسم دو نفر از امراءبابل است که با نبوکدنصر هنگامی که بر صدقیا لشکر می کشید مرافقت می داشتند. (ا
نرولوژیفرهنگ انتشارات معین(نِ رُ لُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - مطالعة ساختار و کارکرد و بیماری های دستگاه عصبی و روش های درمان آن بیماری ها، عصب پزشکی . (فره ). 2 - مطالعة ساختار و کارکرد دستگاه