نفرةلغتنامه دهخدانفرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) یکبار رمیدن . (آنندراج ). واحد نفر است . (از اقرب الموارد). رجوع به نَفَر شود. || قومی که به کاری پیش روند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء
نفرةلغتنامه دهخدانفرة. [ ن ُ رَ ](ع اِ) حکم . فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه جهت دفع چشم زخم بر کودک آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج
کنفرةلغتنامه دهخداکنفرة. [ ک ِ ف ِ رَ ] (ع اِ) پرده ٔ بینی و سر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
نفورةلغتنامه دهخدانفورة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حکم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خویش و قریب مرد که به خشم وی خشمناک شود. (منت
مُّسْتَنفِرَةٌفرهنگ واژگان قرآننفرت و اعراض کننده -گريزان (از استنفار به معنی نفرت و عبارتَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ " یعنی کفار در حالي از تذکره نفرت و اعراض ميک