نفورلغتنامه دهخدانفور. [ ن َ ] (ع ص ) رمنده . گریزنده . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نافر. (از اقرب الموارد). چموش . شموس . ذئر. ذائر. انف . آنکه از
نفورلغتنامه دهخدانفور. [ ن ُ ] (ع مص ) ترسیدن و دور گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به نفار شود. || آماسیدن چشم . (از منتهی ال
نفورفرهنگ انتشارات معین(نُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) رمیدن ، دور شدن . 2 - حرکت کردن حاجیان از منی به سوی مکه . ؛ روز (یوم ) ~ روز 12 ذیحجه که حاجیان از منی به سوی مکه حرکت کنند. 3 - (اِ
جنفورلغتنامه دهخداجنفور. [ ج ُ ] (ع اِ) قبر کهنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ). ج ، جنافیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب
نفورةلغتنامه دهخدانفورة. [ ن ُ رَ ] (ع اِ) فرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حکم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || خویش و قریب مرد که به خشم وی خشمناک شود. (منت
ﭐنفِرُواْفرهنگ واژگان قرآنخارج شويد - کوچ کنيد-باشتاب بيرون رويد( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و ه