نسورلغتنامه دهخدانسور. [ ن ُ ] (ع اِ)ج ِ نسر، به معنی کرکس . رجوع به نسر شود : دو چیز بودبه رزم تو ماتم و سورهم ماتم دشمنان و هم سور نسور. یزدانی .این شهر سوری داشت که نسور بر م