نسوللغتنامه دهخدانسول . [ ن ُ ](ع مص ) افتادن پشم از حیوان و افتادن پر از پرندگان و جامه از تن انسان . (از منتهی الارب ). ریختن و افتادن پر و پشم از طیور و حیوانات . (از المنجد)
کنسوللغتنامه دهخداکنسول . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) مأموری که کار رسمی او حمایت هم میهنان خود و حفظ منافع آنها در کشور بیگانه می باشد (قنسول ). (فرهنگستان ). قنسول . نماینده ٔ یک د