نقارچیلغتنامه دهخدانقارچی . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ ] (ص مرکب ) نوبت نواز. (آنندراج ). کسی که نقاره می زند. (ناظم الاطباء). نقاره چی : مه نقارچی من به شهر شهرت اوست گذشت نوبت خو
یونقارلغتنامه دهخدایونقار. [ یُن ْ ] (ترکی ، اِ) یونغار. رجوع به یونغار شود : ریز از تار تیز بی آهنگ از برونش اگر کنی یونقار.حکیم شفایی (از آنندراج ).
نقاریلغتنامه دهخدانقاری . [ ن َق ْ قا ] (حامص ) کنده گری . کنداگری . (یادداشت مؤلف ). عمل نقار. || (اِ) آلتی فلزین برای گچ بری و عامه آن را نقالی گویند و آن بر دو گونه است نقاری