ناکاری ژنgene knock-out, KO, knock-out mutationواژههای مصوب فرهنگستانغیرفعالسازی ژن با درنهش یک توالی دنا در آن
نخجیرواللغتنامه دهخدانخجیروال . [ ن َ جیرْ ] (ص مرکب ) مرد شکاری . شکارکننده . (انجمن آرا). مرد شکارکننده . شکارچی . صیاد. (فرهنگ خطی ). || نخجیرانگیز. (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). آهوگر
نخجیروالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنخجیربان؛ نخجیرزن؛ نخجیرگیر؛ شکارچی؛ شکاربان: ◻︎ نخجیروالان اینملک را / شاگرد باشد فزون ز بهرام (فرخی: ۲۲۳).
نخچیرواللغتنامه دهخدانخچیروال . [ ن َ چیرْ ] (ص مرکب ) نخچیرانگیز. (لغت فرس اسدی ). فرهنگ نویسان ِ بعد از اسدی مقصود از لفظ «نخچیرانگیز» را «شکاری » فهمیدند، لیکن ظاهر لفظ کسی است ک
کرمخوردگیِ دندانگویش کرمانشاهکلهری: ko:lu:r گورانی: ko:lu:r سنجابی: ko:lu:r کولیایی: ko:lu:r زنگنهای: ko:lu:r جلالوندی: ko:lu:r زولهای: ko:lu:r کاکاوندی: ko:lu:r هوزمانوندی: ko:lu:r