نهوضلغتنامه دهخدانهوض . [ ن ُ ] (ع مص ) برخاستن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ). بلند شدن از جای خویش . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهض . ||
يُضِلُّونَهُمفرهنگ واژگان قرآنآنان را گمراه مي کنند -آنان را به بیراهه می برند - آنان را منحرف می کنند
ژىواژهنامه آزادانرژی های جابجا شونده در بدن بر پایه ی تئوری طب سوزنی و انرژی درمانی. قدرت پویایى زندگى و حیات و آفرینش. در چین به آن Qi یا Chi و در ژاپن به آن Ki گفته میشود. ژ
کیومرثفرهنگ نامها(تلفظ: ki(a)yomars) (= گیومرت) ، زندهی فانی ، جزء اول ' گیو ' و ' گیه ' به معنی جان و زندگی است و جزء دوم 'مرتن ' صفت است به معنی مردنی و در گذشتنی و به تعبیر
چه کسیگویش خلخالاَسکِستانی: ki دِروی: ki شالی: ki کَجَلی: ki کَرنَقی: ki کَرینی: ki کُلوری: ki گیلَوانی: ki لِردی: ki
کیانورفرهنگ نامها(تلفظ: ki(e)yānvar) (کیان + ور (پسوند دارندگی)) ، ویژگی آن که دارای صفات بزرگی و سروری است .