ناضحةلغتنامه دهخداناضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ناضح است . رجوع به ناضح شود. || ماده شتر آبکش . (ناظم الاطباء). سانیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). اشتر آبکش
ناضحلغتنامه دهخداناضح . [ ض ِ ] (ع ص ، اِ) باران . مطر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة)(المنجد). || شتر آبکش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر یا گاو یا خری که بر
قصر نواضحلغتنامه دهخداقصرنواضح . [ ق َ رِ ن َ ض ِ ] (اِخ ) در بادیه ٔ بصره است و یک روز تا دجله فاصله دارد. (معجم البلدان ).