ناآمیختنلغتنامه دهخداناآمیختن . [ ت َ ] (مص منفی ) نیامیختن . معاشرت نکردن . رفت و آمد نکردن . انس و الفت نگرفتن . مردم گریز بودن . مقابل آمیختن . رجوع به آمیختن شود.
ناآمیختنیلغتنامه دهخداناآمیختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل آمیزش نیست . مقابل آمیختنی . رجوع به آمیختنی و آمیختن شود.
نأآجلغتنامه دهخدانأآج . [ ن َءْ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الاسد لسرعة وثوبه . (اقرب الموارد). || (ص ) رفیعالصوت . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (المن