ناجهلغتنامه دهخداناجه . [ ج ِه ْ ] (ع ص ) آنکه داخل شود در شهری که خوش آیند وی نباشد و دارای سلامتی نبود. (ناظم الاطباء). مردی که در شهری در رود و آن را خوش [ نه ] شمرد. (شمس ال
ناگهلغتنامه دهخداناگه .[ گ َه ْ ] (ق مرکب ) ناگهان . ناگهانه . ناگهانی . ناگاه . (آنندراج ). ناگاه . بی خبر. دفعةً. فوراً. بیکبار. غافل . (از ناظم الاطباء). غفلةً. بی مقدمه : شب