ناورلغتنامه دهخداناور. [ ] (اِ) گمان میکنم به معنی فرصة و حوض ساحلی است که راهی نیز به دریا دارد و گاه ِ طغیان عظیم کشتیها بدانجا پناه گیرند. (یادداشت مؤلف ) : و شاخ و ساق آن [
ناورلغتنامه دهخداناور. [ وَ ] (ص ) به معنی ممکن باشد که برابر واجب است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). از لغات ساختگی دساتیر است .
ناورلغتنامه دهخداناور. [ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی ، در 78 هزارگزی شمال غربی خوی و 7 هزارگزی شمال راه ارابه رو خان به ملحملی . در ناحیه ٔ کوهستان
ناجوردیکشنری فارسی به عربیاحمق , اشف , بعيدا , خاطي , غير متوافق , غير مستوي , غير ملائم , غير مناسب , متباين , متنافر , متناقض
نأرلغتنامه دهخدانأر. [ ن َءْرْ ] (ع مص ) برانگیخته شدن نائره . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ناجورفرهنگ مترادف و متضادآشفته، بیتناسب، بیقواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکس