زمینمنسوج کشبافknitted geotextile, GTX-Kواژههای مصوب فرهنگستانزمینساز منسوج حاصل از بافت حلقهای یک یا چند نخ یا رشته یا مواد دیگر
نوندلغتنامه دهخدانوند. [ ن َ وَ ] (اِ) اسب . (لغت فرس اسدی ) (صحاح الفرس ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اسب تیزرفتار. (غیاث اللغات ). اسب تندرو. (آنندراج ) (انجمن آر
نوندلغتنامه دهخدانوند. [ ن َ وَ ] (اِخ ) نام مکانی که آتشکده ٔ برزین در آنجا بود . (برهان قاطع) (از انجمن آرا) : بجائی کجا نام او بد نوندبدو اندرون کاخهای بلند،کجا آذر بر زبر زی
نجندلغتنامه دهخدانجند. [ ن َ ج َ ] (ص ) نژند. اندوهگین . (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). غمناک . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). افسرد
نوگندلغتنامه دهخدانوگند. [ ن َ / نُو گ َ ] (ص ) نورسته . نوخاسته . (برهان قاطع) (جهانگیری ). رجوع به نوکنده شود.