نواهیلغتنامه دهخدانواهی . [ ن َ ] (ع اِ) ج ِ نهی است ، یعنی آنچه که در شرع ممنوع باشد. (غیاث اللغات ). هر چیزی که شارع از آن نهی فرموده باشد. (ناظم الاطباء). محرمات . مناهی . امو
نگاهیدنلغتنامه دهخدانگاهیدن . [ ن ِ دَ ] (مص ) دیدن . نگاه کردن . (آنندراج ). سپردن و نگریستن و نظر کردن و دیدن و دادن برای نگاه داری و محافظت و پاسبانی کردن . (ناظم الاطباء).
آزمون گواهینامهcertification testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی که مرجع صدور گواهینامۀ هواگردها برای صدور گواهینامه برگزار میکند
اهیجنةلغتنامه دهخدااهیجنة. [ اُ هََ ج ِ ن َ ] (ع ص ) غلمةاهیجنة؛ کودکان نابالغ که دختران نارسیده دهند ایشان را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پسران نابالغ که بزناشویی دختران ص
گواهی نوشتنلغتنامه دهخداگواهی نوشتن . [ گ ُ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) گواهی نبشتن : آنانکه شمردند مرا عاقل و هشیارگو تا بنویسند گواهی به جنونم .سعدی (بدایع).