نوژهلغتنامه دهخدانوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) گریبان جامه . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یقه . (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی «نوزه » بدین معنی آمده است . (از
نوژهواژهنامه آزادنام خانوادگی یکی از خلبانان نیروی هوایی که در سال 1358، به شهادت رسید. پایگاه هوایی همدان به یاد او "نوژه "نامیده شده است .
نژهلغتنامه دهخدانژه . [ ن َ ژَه ْ / ژِه ْ ] (اِ) شاخ درختی را گویند که بسیار نازک و لطیف برآمده باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). شاخ درخت نازک و لطیف . (آنندراج ) (انجمن آرا)
نژهلغتنامه دهخدانژه . [ ن ِ ژَه ْ ] (ص ) جبان . هراسان . پریشان . مضطرب . || معزز. محترم . بزرگوار. (ناظم الاطباء).
نژهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شاخۀ درخت.۲. چوبی که با آن سقف خانه را بپوشانند.۳. پولکی که از طلا یا نقره برای نثار کردن بر سر عروس و داماد درست کنند.