تصدولغتنامه دهخداتصدؤ. [ ت َ ص َدْ دُءْ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعرض به کسی . (از اقرب الموارد).
تصدئةلغتنامه دهخداتصدئة. [ ت َ دِ ءَ ] (ع مص ) زنگ زدودن زن آیینه را تا بدان چشم را بسرمه کشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زنگ زدودن آینه را. (منت