ترفةلغتنامه دهخداترفة. [ ت ُ ف َ ] (ع اِ) تازگی از نعمت و آسایش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعمت . (اقرب الموارد). نعمت و فراخی عیش . (از المنجد). || طعام خوشمزه . || تحفه و ار
ترفلغتنامه دهخداترف . [ ت َ ] (اِ) کشک سیاه باشد، و آن را بترکی قراقروت نامند. (فرهنگ جهانگیری ). کشک سیاه را گویند، و آن را بعربی مصل و بترکی قراقروت خوانند. (برهان ). همان کش
ترفلغتنامه دهخداترف . [ ت َ رَ ] (ع مص ) بنعمت و آسایش زندگانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنعم . (اقرب الموارد) (المنجد).
ترفلغتنامه دهخداترف . [ ت َ رَ / ت ُ ] (اِخ ) کوهی است یا موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام کوهی است از آن قبیله ٔ بنی اسد... و اصمعی بفتح اول و ثانی ضبط کرده است
ترفلغتنامه دهخداترف . [ ت َ رِ ] (ع ص ) بنعمت و آسایش زندگانی کننده . نعت است از تَرَف . (از المنجد) (از اقرب الموارد).