تریولغتنامه دهخداتریو. [ ت َ ] (اِ) با واو مجهول پارچه و جامه ٔ سفید باریک را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ). پارچه و جامه ٔ سبک نازک . (ناظم الاطباء).
تریوفرهنگ انتشارات معین(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - قطعه ای که برای سه ساز یا سه نوازنده ساخته شده باشد. 2 - آواز سه نفری .
تریلغتنامه دهخداتری . [ ت َ ] (اِ) با یاء مجهول دیوار بسیار بلند و سدی که در پیش چیزی بکشند. (برهان ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). بندروغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترا شود.
تریلغتنامه دهخداتری . (اِخ ) مرکز بخشی است در ولایت تارب واقع در پیرنه ٔ علیای فرانسه و بر کنار رود بائیز که 1130 تن سکنه دارد و رجوع به تارب شود.
تریلغتنامه دهخداتری . [ ت َ / ت َرْ ری ] (حامص )رطوبت را گویند. (برهان ) (انجمن آرا). رطوبت و بلت .(ناظم الاطباء). مقابل خشکی . (آنندراج ) : نخستین که آتش ز جنبش دمیدز گرمیش پس
تریجلغتنامه دهخداتریج . [ ت َ ] (ع ص ) ریح تریج ؛ باد تند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باد شدید. (از المنجد). || رجل تریج ؛ مرد سخت اعصاب . (منتهی الارب ) (آنندراج