ترجیلهلغتنامه دهخداترجیله . [ ت ُ ل َ ] (اِخ ) شهری به اسپانیا، و نسبت بدان ترجیلی باشد. رجوع به ترجاله و اسپانی و حلل السندسیه ص 53 و 100 و مراصد الاطلاع شود.
ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ ] (اِخ ) (یوم ...) یومی مشهور از ایام عرب است و در آن لقیطبن زرارة بدست کمیت بن حنظله اسیر گردید. (از معجم البلدان ).
ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ ] (ع مص ) پنهان شدن . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء). استتار. (ذیل اقرب الموارد).
ترجلغتنامه دهخداترج . [ ت َ رَ ] (ع مص ) مشتبه شدن بر کسی چیزی از علم و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
ترجلغتنامه دهخداترج .[ ت َ ] (اِخ ) بیشه ای است شیرناک در یمن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مأسدة. (از اقرب الموارد). یقال فی المثل : هو اجراء من الماشی بترج . (اقرب الموار